زمان جاری : جمعه 14 اردیبهشت 1403 - 6:20 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 110
نویسنده پیام
admin
آنلاین

ارسال‌ها : 2
عضویت: 29 /12 /1391
تشکر شده : 1
کوروش بزرگ و جامۀ پارسی
بنام مـزدا

كهن ترين مطلبي كه درباره جامه پارسي و جدايي آن از جامه مادي، در دست داريم به روزگار كوروش بزرگ مربوط است و در تاريخ هنگامي از جامه هاي پارسي سخن به ميان مي آيد كه از اقدامات او در اين باره گفتگو مي شود. چنانكه از روي چند آگاهي تاريخي و يك مدرك باستان شناسي به دست مي آيد جامه پارسيان در روزگار كوروش چندان فرقي با جامه هاي دوره هاي پس از آن نداشته، شكل و اساس برش و دوخت جامه همان بوده كه در سالهاي آغاز پادشاهي داريوش در سنگ نگاره بيستون نموده شده است. بنابه نوشته گزنفون : كوروش هنگامي كه كودكي بيش نبود و در ماد در نزد نياي خود استياگ مي زيست، جامه مادي مي پوشيد و چون هنگام آن رسيد كه به نزد پدر و مادر خود كه در انشان ( يا پارس ) بودند بازگردد، جامه مادي خود را به يكي از دوستانش ارمغان فرستاد تا نشانه اي از مهر و دوستيش باشد. پيداست كه كوروش پس از باز گشت به ميان خانواده و خويشاوندان پارسي خود در باره جامه بلند و چين دار پارسي پوشيده كلاه کنگره ای و ترَک دار بر سر گذاشت و به رنگ و شكل مردم تيره خود در آمد ، ليك هيچگاه برتر ي هاي جامه مادي را كه زماني در دربار نياي خود آن را در بر كرده، به شكار و سواري پرداخته بود، فراموش نكرد.

پس از چند سال، كوروش جوان كه به جانشيني پدر خود كامبوجيَه، پادشاهي كشور انشان را بدست آورد، بر اثر انديشه هاي والایي كه همواره در سر داشت و خيال جهانگيري و بنياد گذاري شاهنشاهي بزرگي را در مغز خود مي پروراند، دست به كارهاي سترگي زد، از آن جمله دسته ها و گروه هاي پراكنده پارسي را به يگانگي و همدستي فراخوانده، جوانان و مردان پارسي را براي انجام يك رشته اقدامات بزرگ كه در نظر داشت، آماده ساخت. كورشدر راه رسيدن به آرمانهاي بزرگ خود پيش از هرچيز متوجه آموختن آيين سپاهي گري و جنگ آوري به پارسيان گرديد، ليك در مورد جامه هاي پارسي چون متوجه نكته هايي شد كه با انديشه هاي دور و دراز او در اين زمينه سازگار نبود، از اين رو در انديشۀ ديگرگون كردن پوشاك پارسيان افتاد. از انديشه هايي كه كورش در زمينه تجهيز و آماده كردن پارسيان براي جهانگيري داشت، رواج پرورش اسپ و سواركاري در ميان پارسيان بود. چنان كه مي دانيم پرورش اسپ و اسپ سواري پيش از روي كار آمدن كوروش در ميان پارسيان مخیلی رایج نبوده، عموميت نداشت، و پارسيان در زندگاني روزانه و در ميدان هاي نبرد بر خلاف مادها كه سواركاران ماهري بودند از اسپ بهره اي نمي جستند و اين نه تنها از نوشته هاي تاريخ نويسان باستاني دانسته و روشن مي گردد، بلكه شكل و دوخت جامههاي پارسيان و مدارك باستان شناسي نيز بر آن گواهي ميدهند.

گزنفون در كورش نامه ي خود مي نويسد : كوروش بزرگ در كودكي در دربار نياي خود استياگ پادشاه ماد مي زيست و از اينكه در آنجا سواري آموخت بسيار شادمان بود، زيرا اسپ در پارس بسيار كمياب و پرورش و سواري گرفتن از آن در سرزمين كوهستاني آنجا بسيار دشوار بود. باز در جاي ديگر مي نويسد : پرورش اسپ و اسپ سواري را كوروش در پارس رواج داد، روزي ريش سپيدان بزرگان پارسي را گرد آورده، گفت : آيا با اسپ راه پيمودن بهتر از پياده رفتن نيست؟ آيا پسنديده تر نيست در آن هنگام كه بايد شتاب كرد بيك تاخت به ياري دوستي رسيد و بيك تاخت به چارپاي يا به مردي نزديك شد؟آيا جنگ ابزار به پشت اسپ نهادن و آنرا زير دست داشتن بهتر نيست؟ شايد شما بيم آن داشته باشيد كه با اسپ شيوه نبرد را درست نياموزيم و در كارزار سواره كاري از پيش نبريم و چالاكي پيادگان را از دست بدهيم، اما كار دشواري نيست، چه به هنگام نياز مي توانيم از اسپ فرود آييم و پيادهبجنگيم، پس با آموختن هنر سواري، شيوه پيادگان را فراموش نخواهيم كرد.

از اشاره ها و قرينه هايي كه در تاريخها هست چنين پيداست كه در نخستين جنگهاي كوروش، لشگر پارسي، سواره نظام نداشته و سپاه سوار، از تيره هاي ديگر ايراني برگزيده مي شده است. گزنفون در اين باره مي نويسد:كوروش در آن حال كه پارسيان بيكار ايستاده بودند از ديدن سواران مادي و گرگاني كه دشمن را دنبال كرده، غنايمي برمي گرفتند به حال پارسيان و بي بهره گي آنان از سواره نظام سخت افسوس خورده، سپس سرداران پارسي را گرد آورده گفت : در گير و دار نبرد ما را توانايي آن هست كه دشمن را شكست دهيم ولي پس از شكست دشمن نمي توانيم او را دنبال كرده غنايمي بر گيريم بجاست كه اين عيب را از ميان برداريم تا بسان امروز نيازمند ديگران نباشيم. كريسان تاس از پيشنهاد كوروش پشتيباني كرده سودهاي سواري و سواركاري را يك به يك بر شمرده گفت : سر آن دارم كه هيپوسانتور شوم ! پس از آن همه پارسيان آماده شدند كه سواري را آموخته هيپوسانتور گردند.باز كوروش گفت : در اين باره بايد قانوني پديد آورد تا كساني كه از من اسپ به ارمغان مي گيرند هر راهي را هر چند كه كوتاه و ناچيز باشد، سواره طي كنند. گزنفون در دنبال سخنان كوروش بزرگ مي افزايد كه اين عادت پارسيان كه پياده راه نروند مگر سخت به هنگام ناچاري باز مانده همان زمان است.


...:: چو ایران مباشد تن من مباد ::...
سه شنبه 29 اسفند 1391 - 14:51
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از admin به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: simin &

پاسخ ها


برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :